گزارش تکمیلی هانا از کشتە زخمی شدن ٩ شهروند در ایلام

بنابر گزارش همکاران «هانا» داستان واقعی حادثە تلخ چهارشنبە هفتە قبل در اداره اموال “ایلام ” کە بە دلیل آن چهار نفر کشتە و ٥ نفر زخمی شدند، با گفتە های نیروی انتظامی ایلام دارای تناقضاتی آشکار است، کە در این گزارش واقعیت ماجرا بە نقل از یک منبع مطلع شرح دادە می شود.

 بر پایە این گزارش؛ نجف رستمی ، تا دو ماه پیش یکی از کارمندان پیمانی اداره اموال تملیکی بوده که یکی از زیرمجموعه های استانداری هست. بنا به دستور مقامات بالا ، ظاهرا دستور اکید و فوری استخدام یک نفر از آشنایان خود ، به رئیس اداره ( فریادی زاده ) داده می شود.
رییس اداره ، با توجه اوامری که به وی دستور داده شده ، اعلام می نماید که بر حسب چارت سازمانی اش تعداد کارمندان تحت تصدی اش بیش از حد ظرفیت استخدام هست. سپس مافوق ها ، به وی ابلاغ می کنند که باید با صلاحدید خود کسانی که احتیاج ندارد را جواب کند.
قرعه بنام «نجف رستمی» در می آید کە در ابتدا رئیس اداره وی را به عنوان نگهبان  وی را به سرابله می فرستد.  نجف ، قبول می کند و علی رغم اینکه محل خدمتش بی دلیل دور شده اعتراضی نمی کند ولی مدتی بعد ( حدود دو ماه قبل ) حکم اخراج را بدستش میدهند با عنوان اینکه قراردادش تمام شده و باید تسویه حساب کند.
در طی دو ماه «نجف رستمی» به هر دری می زند و هر کسی را واسطه قرار می دهد که من زن و بچه دارم ، هر جایی که باشد حاضرم برای شما کار کنم ، با توجه با اینکه شخص سربه زیر و محجوبی بوده پس و پشت آنچنانی نداشته که از وی دفاع کند ، به درخواست وی اهمیتی نمی دهند. 
تا اینکه روز قبل از ماجرا به یکی از کارمندان اداره  نیت خود را اطلاع می دهد و اینجور تهدید می کند که : فردا کاری میکنم که به جای یک نفر ( شخص سفارش شده که جای ایشان را گرفته بود ) هفت نفر را استخدام کنید!!
 کارمندان و رئیس اداره بجای اینکه با ۱۱۰ تماس بگیرند و یا از اورژانس اجتماعی کمک بخواهند ، تهدید وی را جدی نمی گیرند.
روز حادثه در ابتدای ورود به ساختمان ، ابتدا سراغ مدیر مجموعه را می گیرد و تقاضای ۲ دقیقه وقت ملاقات و صحبت با ایشان می کند که با تحقیر ایشان روبرو می شود و باز هم متوجه خطری که خود و مجموعه اش را تهدید میکند نمی شود…
نجف شروع به تیراندازی میکند و توجه همه را بخود جلب می کند. رئیس اداره که می بیند قضیه جدی است از ترس از همان پنجره اتاق به بیرون می پرد و جانش را نجات می دهد.
یکی از کارمندان به نام میلاد فتاحی که رابطه دوستانه ای با نجف رستمی دارد با خوشرویی با او صحبت می کند و سعی در آرام کردن وی دارد. در این حین موفق می شود یکی از دو نارنجکی که در دست نجف است از وی بگیرد. سعید رستمی از دیگر کارمندان آن اداره است هم که هم پسرخاله و هم پسر عموی نجف است ، پا پیش می گذارد همراه میلاد فتاحی سعی در آرام کردن وی دارند. تعدادی از کارمندان از ترس به محوطه حیاط ساختمان پناه می برند.
با صدای شنیدن شلیک ، همسایه ها نیروی اتنظامی را خبر می کنند. نیروی انتظامی هم با سر و صدای زیاد و آژیرکشان خود را به محل می رسانند و با بلندگو شروع میکنند به تهدید کردن و درخواست می کنند که گروگانگیر خود را تسلیم کنند وگرنه به ساختمان حمله می کنند.
سعید رستمی ، می خواهد پا در میانی کند، در حین اینکه دست های خود را بالا گرفته، قصد دارد تسلیم شدن گروگان گیر ( نجف ) را به نیروهای انتظامی اطلاع دهد.
… فاجعه از اینجا شروع می شود…
به نیروی انتظامی اطلاع می دهند کسی که بیرون آمده ( سعید ) پسرعموی نجف هست‌. تک تیر اندازها به گمان اینکه سعید همدست گروگانگیر هست، به وی شلیک می کنند و وی را از پا در می آورند.
 نجف که متوجه می شود سعید تیر خورده دچار جنون می شود و یکی از نارنجک هایی که در دست دارد میان جمعیت حاضر در ساختمان می اندازد و تعدادی کشته و زخمی می شوند.
نیروی انتظامی وارد ساختمان می شود و گروگانگیر ( نجف ) را از پشت با شلیک چندین گلوله از پای در می آورند.

در این ماجرا نکات زیرقابل تأمل است :

۱ –  نیروی انتظامی مدعی است که گروگانگیر خودکشی کرده ، در صورتی که وی از پشت و با شلیک نیروهای ویژه کشته شد.

۲ – نیروی انتظامی ادعا می کند که نجف رستمی فردی شرور و دارای سابقه درگیری در گذشته بوده ، اما به گفته همکاران و همسایگانش فردی آرام ، بسیار مؤدب و سربه زیر بود و از نظر اخلاقی هیچ مشکلی نداشت.

۳ – نیروی انتظامی اظهار کرده که سعید رستمی همدست نجف بود که این ادعا کاملا خلاف واقع است. وی یکی از کارمندان همین مجموعه بود که تنها برای میانجیگری و فرصت گرفتن از نیروهای مسلح که ساختمان را محاصره کرده بودن جان خود را به خطر انداخت و بی گناه جانش را از دست داد.
 

۴ – باز بنا به ادعای دروغ و کذب نیروی انتظامی ، می گویند که بکی از نارنجک ها را نیروهای انتظامی خنثی کرده اند. در صورتی که نارنجک یاد شده در دستان مرحوم میلاد فتاحی بود که به گوشه ای افتاده بود و آنها فقط نارنک را از زمین برداشته بودند.

۵ – از همه ناراحت کننده تر ، اجرای اون نمایش مضحک توسط رئیس نیروی انتظامی بود که جلیقه ضد گلوله به تن چاق وی می پوشانند و یک ساعت پس از پایان ماجرا با زحمت از در و دیوار ساختمان بالا می روند و آن فیلم را بازی میکنند که مثلا دارند به شکل زنده ، این بحران را مدیریت می کنند!

RELATED ARTICLES

Most Popular